Archive for نوامبر, 2007

کتابدار معلق ایرانی در فضای سایبر

کتابدار ايراني در کجاي نظام و دولت محترم جمهوري اسلامي ايران قراردارد؟ چه جايگاهي دارد؟ شان وي در جامعه چگونه است؟ آيا شغل کتابداريداراي آن منزلت اجتماعي است که او را از ساير مشاغل و حرف جدا سازد؟ و يااو را همانند کتاب فروشي ها که کتابي را براي  خريدار خود مي آورد ميشناسند؟ چرا به قول يکي از معاون هاي دانشگاه تهران تا کارمندي در هر بخشدانشگاه و اداره اي خطا کند اور ابه سوي کتابخانه تبعيد مي نمايند تا باچرخ هاي دستي کتاب اين طرف و آن طرف ببرد؟ چرا ما در بين فاميل و دوست وآشنا از گفتن کتابدار امتناع کرده و بجاي آن اطلاع رسان مي گوييم؟ چرا درهفته کتاب ،‌روز کتابدر را حدف کرده و به روز ديگر موکول مي کنند ؟

چرا انجمن  کتابداري مجبور است براي سايت جديد خود از اعضاي هيات مديرهپول جمع مي کند تا هاست و فضاي لازم خود را دست و پا کند؟ چرا در بهاصطلاح روز کتابدار فقط از کتابداران کتابخانه هاي عمومي تقدير و تشکر ميشود ؟ چرا خود انجمن براي کتابداران برتر خود جشنواره اي سراسري برگزارنمي نمايد؟ چرا انجمن نبايد در کارهاي صنفي و حقوقي کتابداران دخالت کند؟چرا کتابدارا را تا يک منشي دفتر تنزل مقام ميدهند و کک کسي هم نمي گزد؟چرا بعضي ها  به قول دکتر نوروزي  که در کميته پژوهش انجمن  مطرح  کرد،تاسيس گروه کتابداري را دکاني براي خود مي داند که به اين وسيله آيندهخود و اطرافيانش را تامين کند؟ چه کسي نظارت مي کند بر کتابداراني کهفردا از آنجا ها فارغ التحصيل مي شوند؟   و چون به علت انگيزه غير علميآن گروه تاسيس شده، همان کتابداران مدرک گرفته کم سواد به بار مي آيند وآينده و شان و منزلت کتابدار را خدشه دار مي کنند . چند نفر از کتابدارانما بجز استادان اين رشته، در جايگاهي قرار دارند که مي توانند منزلتکتابدران را با  نوشته هاي خود و يا مسئوليت هاي اجرايي خويش ارتقا بخشندو از آنها دفاع کنند ؟ به نظر مي رسد که گروه ها و انجمن کتابداري بايدبا هميت خود، مدير و مسئول کتابدار تربيت کنند و برنامه بلند مدتي طرحنمايد تا به آن وسيله کتابداراني تربيت نمايند که در آينده از مسئولين ومجريان نظام دولتي باشند .

ادامه با خود شما

برگرفته از گروه بحث librarianship – پست شده توسط آقای رجبی

نوامبر 30, 2007 at 8:39 ب.ظ. ۱ دیدگاه

وبگردی

– ملویل دیویی رو دیدین؟

کودکان در کتابخانه

– دلمشغولیهای یک نماینده مجلس به روایت تصویر

نوامبر 29, 2007 at 7:22 ق.ظ. ۱ دیدگاه

نقدی بر یک نقد!

من منتقد ادبی نیستم  ولی به ادبیات علاقه دارم و  در بین کتاب هایی که خوندم و می خونم تعدادی از کتابهای صادق هدایت رو هم خوندم، برخی از کتابهاشو دوست داشتم و از بعضی ها هم اصلا خوشم نیومده . از طرف دیگه به عنوان یک خواننده معمولی می تونم بفهمم یک نقد چقدر منصفانه یا مغرضانه به نگارش در اومده. در ضمیمه سپیده روزنامه جام جم مورخه یکم آذر در صفحه دوازده ، مقاله ای با عنوان چراغ کشان، در رابطه با صادق هدایت منتشر شده است که در مقدمه ی اون اومده :

 «صادق هدایت ، در تاریخ ادبیات ما چهره شناخته شده ای است. در این تردیدی نیست. اما در نقد می توان به سراغ همه رفت و حتی نویسنده ای چون صادق هدایت را نقد کرد و نقاط ضعف و قوت آثارش را نوشت . مشکل اینجاست که دو دسته به سراغ صادق هدایت رفته اند ، 1- آنهایی که فقط او را ستوده اند 2- آنهایی که فقط به افکار و اندیشه هایش تاخته اند، اما در این نقد ساختار ادبی آثار هدایت به نقد کشیده شده است»…

با خواندن این مقدمه فکر کردم که با نقدی منصفانه (مهمترین ویژگی یک نقد ) روبه رو هستم ولی با هر کلمه و سطری که از این مقاله خوندم متوجه شدم تنها فاکتوری که نویسنده ی این مقاله به اون توجهی نداشته رعایت عدالت و انصاف در  نوشتن این نقد بوده و هر کس دیگری که این نقد رو خونده باشه به سادگی متوجه خواهد شد که بر خلاف ادعای نویسنده، این مقاله چیزی نیست جز در هم کوبیدن هدایت و آثار وی … هدف من جانبداری از هدایت و آثار او نیست، چرا که اصولا شناخت من از هدایت و آثار و افکارش به قدری عمیق نیست که بخوام در این مورد اظهار فضل کنم . ولی نکته ای که هست اینه که کاش نویسنده ی این مقاله در کنار همه ی ایرادهایی که  بر آثار و افکار هدایت گرفت، از نقاط قوت  و  دلایل ماندگاری آثار او هم چیزی می نوشت… چرا ما فکر می کنیم هر چیزی یا سیاه است یا سپید …؟

کاش باور داشته باشیم  که بین سیاهی مطلق و سپیدی مطلق رنگهای دیگری هم وجود داره … کاش هیچوقت اینقدر شیفته ی چیزی نباشیم که نتونیم ضعف های اون رو ببینیم و اونقدر هم از چیزی متنفر نباشیم که قادر نباشیم نقاط قوتش رو تشخیص بدیم. فقط همین.

نوامبر 22, 2007 at 9:41 ب.ظ. 6 دیدگاه

برای روز کتابدار

 

روز کتابدارروز کتابدار

نوامبر 21, 2007 at 7:08 ق.ظ. 4 دیدگاه

قصه تکراری کار

این قضیه کار پیدا کردن هم عجب قصه ایه . در این چند هفته ای که دنبال کار هستم به موارد جالبی برخورد کرده ام. ولی موردی که همه جا به چشم می خوره اینه که سازمانها و موسسات مختلف با این موضوع خیلی سلیقه ای برخورد می کنند. مثلا یه جا میگن چرا مدرک کارشناسیت در گرایشه پزشکیه و یه جای دیگه میگن چرا مدرک ارشدت پزشکی نیست! و جالبتر اینکه در یکی از دانشگاهها که آگهی استخدام کارشناس ارشد کتابداری پزشکی داده بودند خودشون فرق بین کتابداری و کتابداری پزشکی رو نمی دونستند و با اینکه شرکت کننده ای با مدرک کارشناسی ارشد پزشکی وجود نداشت مسوولین محترم با اینکه می گفتن نیاز شدیدی به کارشناس ارشد کتابداری دارند اجازه امتحان دادن به کسانی که با مدرک کتابداری و اطلاع رسانی شرکت بودند ندادند البته این جای خیلی خوشحالی داره که به تخصص ها و گرایشها این همه اهمیت داده بشه و هر کسی بر سر کاری باشه که برای آون آموزش دیده ، ولی مسئله اینست… که وقتی میری و تحصیلات کتابدارهای این دانشگاه رومی بینی ، تحصیلات 50 درصدشون علوم تربیتی و علوم سیاسیه ولی من و امثال من که 6 سال در این رشته تحصیل کردیم که اتفاقا 4 سالش در شاخه پزشکی بوده مهارتها و دانش لازم برای احراز این پست رو نداریم!!! ! …البته خیلی فرق نمی کنه دانشگاهی که در موردش صحبت می کنم کدوم دانشگاهه چون شما به هر دانشگاهی نگاه کنید همین وضعیت رو می بینید… حالا ما قسم حضرت عباس رو قبول کنیم یا دم خروس رو؟البته کتابداران جوان و تازه وارد! با همه این حرفها من هنوز معتقدم آینده شغلی این رشته روشن است و مشکل مثل همیشه بر میگرده به سیستم اداری بیمار کشور ما و بوروکراسی های اداری. من امیدوارم، شما هم امیدوار باشید!

پ.ن. اینقدر این وبلاگ رو به حالش خودش رها کردم که بلاخره گوگل تنبهم کرد و پیج رنک وبلاگم از 4 به 3 کاهش پیدا کرد!

نوامبر 10, 2007 at 8:46 ق.ظ. 3 دیدگاه

پایان وبلاگ … ممکنه؟

پایان وبلاگ ؟ : روزگاري بود كه هر كس در» وبلاگ»اش هر آنچه را كه مايل بود مي‌نوشت، زماني كه گفتمان‌هاي سياسي به شدت و با سرعت غيرقابل تصوري درصدد تمركززدايي بودند و كسي نمي‌توانست آنچه را كه مردم مي‌نوشتند و مي‌خواندند، همراه با تاثيرات شگفت‌انگيز و شايان توجه آنها، كنترل كند....از نظر من، يك وبلاگ واقعي، وبلاگي است كه ويرايش نشده باشد. شخص خاصي آن را مي‌نويسد و حتي شايد مطالب آن با برخي اشتباهات تايپي كمي رازآلود و معمايي هم به نظر برسد.از اين وبلاگ به جاي اينكه حس يك نثر بي‌فراز و نشيب و قابل پيش‌بيني و يا نوع نگارش يك دستگاه و سازمان اداري به خواننده منتقل شود، آواي انساني صميمي با نگاهي معصوم به گوش مي‌رسد. 

افزايش شمار وبلاگ‌ها و بروز ناامني براي رسانه‌هاي چاپي : … در چند سال گذشته و با نفوذ تدريجي اينترنت، و به ويژه با ظهور پديده وبلاگ در ايران، استفاده از رسانه‌هاي وبي به عنوان منابع اطلاع‌رساني و آموزشي، رو به گسترش نهاده و حتي در مقاطعي، آمار تعداد وبلاگ در ايران توانسته رتبه دوم و سوم جهان را به خود اختصاص دهد.

 

نوامبر 5, 2007 at 12:46 ب.ظ. 2 دیدگاه


RSS وبلاگ گروهی کتابداران ایرانی

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

تعداد بازدید کنندگان

  • 57٬972 آمار