Archive for دسامبر, 2008

نامه ای از 20 سال پیش

امروز یک سری کتابهای اهدایی به کتابخانه رسید که برای تصمیم گرفتن در مورد اینکه کدام کتابها برای کتابخانه دانشکده ما مناسب هست در حالی بررسی کتابها بودم که وسط یکی از کتابها یک نامه قدیمی مربوط به 20 سال پیش یعنی سال 67 رو دیدم که از طرف یک سرباز از اهواز برای دوستش در تهران فرستاده شده بود از همان نامه هایی که قبلا و در زمان جنگ سربازها برای نامه نوشتن استفاده می کردند و من موقع بچگی از این پاکت های نامه دیده بودم و متن نامه هم با یکی از  خودکار های سبز رنگ بیک که من نمی دونم هنوز هم از اون خودکارها جایی پیدا میشه یا نه ؟  من که از دیدن این نامه خیلی ذوق زده شدم ، ولی کسی که یک نامه قدیمی رو که این همه سال نگه داشته بوده حتما از گم شدنش ناراحت میشه. من خودم فکر نمی کنم هیچ نامه ای رو که به دستم رسیده باشه رو گم کرده باشم و همه رو مثل یک گنج  گرانبها حفظ کردم! و نامه نگاری به شیوه سنتی با دوستان راه دور و نه از طریق ایمیل یکی از علاقمندیهای منه که با وجود ایمیل و مسیج و … هنوز ترک نکرده ام و و دوست ندارم که ترک کنم که گاهی اوقات اطرافیانم صداشون درمیاد که ای بابا چه حوصله ای داری که راه های ساده تر برای نامه نگاری رو ول کردی با پست سنتی نامه می فرستی…!

پی نوشت : البته جای نگرانی نیست چون  ردپاهایی از صاحب نامه در کتابخانه وجود داره که فکر می کنم با کمی تلاش بشه نامه رو به دست گیرنده اصلی رسوند.

 

 اگر دوست دارین شکل نامه رو ببینید روی این و  این کلیک کنید .

دسامبر 31, 2008 at 11:55 ق.ظ. ۱ دیدگاه

دزدی در روز روشن

در دانشگاه برای کاری کلاسی  مقاله ای را آماده کرده بودم که استاد مربوط به اون درس که ظاهرا تا  اون لحظه در مورد موضوعی که من کار کرده بودم  حتی مطلبی هم نشنیده بودند، کاملا از موضوع استقبال کرده  و از من خواستند که وقت بیشتری برای اون مقاله اختصاص بدم  تا بشه اون کار رو برای چاپ در یک از نشریات کتابداری ارسال کرد. من دوباره شروع به کار بر روی اون مقاله کردم و استاد محترم هم اظهار  داشتند که مقاله را با آشناهایی که دارند در یکی از نشریات معتبر منتشر خواهند کرد. من در دیدارهایی که با ایشون داشتم پیگیر اینکه کار انتشار مقاله به کجا رسید بودم و ایشون هم حتی گفتند که این مقاله برای چاپ در یکی از نشریات معتبر اکسپت گرفته . از اون زمان تقربیا بیشتراز یک سال گذشته و من منتظر بودم که بلاخره این کار منتشر خواهد شد. ولی در کمال تعجب چند روز پیش در وبگردی در یکی از نشریه های  علمی – پژوهشی میان رشته ای  به مقاله ای با عنوانی شبیه به عنوان مقاله مذکور برخوردم که از قضا اسم استاد بزرگوارم به همراه  نام یکی دیگر از بزرگان رشته کتابداری (بدون ذکر نام من) در پای این مقاله بود، در صورتی که ایشون حتی یک ویرایش کوچیک هم بر روی این کار انجام نداده بودند و فقط و فقط کمی کلمات عنوان رو جابجا کرده بودند … در حالی که هاج و واج مونده بودم  واقعا تاسف خوردم  به  خاطر واژه  گرانمایه » استاد » ، که هستند کسانی که ارزش اونو نمی دونن و به بهایی اندک اونو می فروشن . افرادی که دوست دارند به هر نحوی که شده  ترقی کنند حتی با زیر پا گذاشتن حق و حقیقت ، حتی با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران.

من اسمی از این دو استاد بزرگوار نمی برم چون فکر می کنم شان و مقام یک استاد خیلی بالاتر از این حرفهاست حتی اگر خودشون واقف به اون شان و مقام نباشند. ولی نمی دونم اسم اینکار رو چی میشه گذاشت؟ در حال مودبانه شاید گفت عدم رعایت حق مولف ،  و اگر با هم تعارف نداشته باشیم و نخوایم با کلمه ها بازی کنیم، دزدی در روز روشن!

  همین مطلب در وبلاگ گروهی کتابداران ایران و نظرات سایر کتابداران

– بررسی این موضوع در وبلاگ گفتگو توسط دکتر خسروی

دسامبر 27, 2008 at 11:45 ق.ظ. 8 دیدگاه


RSS وبلاگ گروهی کتابداران ایرانی

  • خطایی رخ داد! احتمالا خوراک از کار افتاده. بعدا دوباره تلاش کنید.

تعداد بازدید کنندگان

  • 57٬972 آمار